آنچه در این هفته گذشت : )
این هفته اصلا کامل و با مسمّا ننوشتم نه ؟! :)
سرم شلوغ بود با درس و امتحان
از یکشنبه شروع میکنم...ساعت اول زیست داشتیم و لحظه ی زیبای تشریح مغز و چشم :)
با مغز خیلی حال نکردم انگار چیزایی که توی تشریح میدیدم با چیزایی که توی کتاب درسی خونده بودم فرق داشت =|
اما چشم...عالی بود...ینی خیلی عالی :)
من و نیلو اجازه گرفتیم که بریم وسایلو آماده کنیم و از اونجایی که من پارسال نماینده فناوری بودم با وسایل تشریح و مواد ازمایشگاه آشنا بودم دبیرمون فرستادمون که وقت تلف نشه
از معاون فناوری کلیدو گرفتم و گفت در ظرفو برداشتی سرتو نگیر بالای فرمالین و موقع شستن هم از دستکش استفاده کن
نیلو پرسید برا چی و من طبق معمول با شوخی گفتم میمیریم؟"(اخه پارسال به جیوه دست زدم و دبیر فیزیک فرمود سمی میباشد!)"
معاون فناوری مون هم زیرلبی گفت نه عقیمی میاره =||||
عکس العمل نیلو بماند :))))) و من نیز به سرعت از اتاق فاصله گرفتم و ترکیدم از خنده :)
آخر تشریح میخاستم عدسی چشمو نگه دارم بندازم توی الکل خیلی خوشگل بود اما نیلو نذاشت :(
نیلو من اگه توی آیندم موفق نشم تقصیر تو بوده ها!!!
دوشنیه...که اتفاق خاصی نیفتاد
و همینطور سه شنبه...تنها موضوعی که خیلی توی چشم بود تو این هفته مسائل مزخرف و طولانی فیزیک مبحث خازن بود
و باز یک عدد فاتحه برای روح اسکندر مقدونی فرستادم که حجم زیادی از کتاب هامون رو به اتیش کشید :))))) وگرنه الان مجبور بودیم....وای ولش کن اشک تو چشمام جمع شد
(البته مزاح بود چون همون اسکندر خان باعث شد خیلی از علم عقب بمونیم و تازه به اون چیزایی برسیم که خارجی ها اون موقع رسیده بودن)
فردا هم امتحان ریاضی داریم و من الان در خدمت شمام...سه ساعت بکوب تمرین کردم فرمول های نسبت مثلثاتی که من ازشون متنفرم...قیافه م شبیه سینوس و تانژانت شده =|||
و بسی خوشحالم که بخاطر دوستام اومدم رشته تجربی و ریاضی رو انتخاب نکردم
ساعت دیواری توی هال خوابیده...روی 8 و 10 دقیقه... و نمیدونم چرا خریدن باطری طلسم شده!!
تنها خوبیش اینه که همش حس میکنم تازه اول شبه :))))))
برم به ادامه ی درسم بپردازم سینوس ها انتظار مرا می کشند :)
- ۹۳/۰۸/۲۰