مزاحم !
دوباره سلام
خیلی مسخره ست توی خواب شیرین باشی...یهو یه صدای وحشتناکی توی گوشت پخش شه...چشماتو باز میکنی ولی پنج دقیقه طول میکشه تا ری استارت شی و بفهمی قضیه چیه!
خلاصه وقتی روشن شدی میفهمی عــــه گوشیت داره زنگ میخوره و اون صدای وحشتناک هم ویبره ی گوشیت بود!!!
اولش خوشحال میشی با خودت میگی یعنی کی به یادت بوده و بهت زنگ زده؟
یه لحظه تموم آدمایی که دلت میخواست بهت زنگ بزنن رو توی ذهنت مرور میکنی...شاید روی یکی دوتا از اسم ها چند ثانیه مکث کنی
تا تو بخوای به خودت بیای ویبره ی گوشیت قطع میشه...
تصمیم میگیری به ادامه خواب نازنینت برسی که دوباره صدای ویبره پخش میشه =|
با ذوق صفحه گوشی رو نگاه میکنی...یهو تموم تصوراتت روی سرت خراب میشه
عـــاخه آدم حسابی انگیزه ت از مزاحمت چیه؟! =|
خو تو نمیگی روز تعطیل من دلم میخواد تا 12 بخوابم؟ =|
خسته م میفهــــــمی خسته =)
دو سه روزی میشه یکی مزاحمم میشه...نمیشناسمش ولی یه حدس هایی میزنم!
دلم میخواد حدسه اولم درست باشه :D
درگیر پروژه های فتوشاپ داداشمم... کلاسشو اون رفته من باید مشق هاشو انجام بدم خخخخخخ :)
فردا امتحان ندارم ولی همینجوری هوس کردم درسای روزای بعدم رو بخونم...نمی دونم چرا انقد برای امسال ذوق دارم
برا وبلاگ هم ذوق دارم...دوس دارم همش بنویسم :)
- ۹۳/۰۷/۱۳