صرفا جهت خالی شدن

چیزایی رو که اینجا میخونی به کسی نگو!

صرفا جهت خالی شدن

چیزایی رو که اینجا میخونی به کسی نگو!

صرفا جهت خالی شدن

حرفای درگوشی من با آدمای مجازی
صرفا جهت خالی شدن!!
/(ッ)\

۲۰ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰
مهر

یه چیزی...

من اصلا یادم نبود با گوشی هم میشه آپ کرد :)))

از اونجایی که میدونم دلتون برام تنگ میشه (خخخخخخ مدیونین اگه فک کنین خودشیفته م) این دو روز هم براتون پست میذارم

در گوشی اعتراف میکنم که خودم دلم برای نوشتن تنگ میشه و طاقتم نمیگیره چیزی ننویسم!

یک مدت پیش من یه آهنگ توی ماهواره شنیدم که البته یادم نیست PMC بود یا Nex1 اما خیلی قشنگ بود...ایرانی بود یه اسم عجیب غریب هم داشت...هرچی فکر میکنم اسمش یادم نمیاد...سبکش هم هیپ هاپ بود...چجوری میتونم پیداش کنم؟! کسی نظری داره؟!

حتی یه تیکه از آهنگش هم یادم نمیاد وگرنه راحت میتونستم توی گوگل پیداش کنم... :) کلا خسته نباشم با این حافظه م که در حده ماهیه (3 ثانیه)

اون دوتا نوار کاست رو درست کردم...خعلی خوشگل شد...منتظرم فرصت پیش بیاد عکسامو چاپ کنم قاب عکس هم درست کنم

 

+موهامو کوتاه کردم...پسرونه...فشن! راضی ام ازش :"> البته ما کلا کلیپس رو یک ساله کنار گذاشتیم! بهله...گامی در جهت پاکسازی این مرز و بوم از کلیپس های مخرّب !!!

من اون آهنگ رو می خوااااام

 

 

۲۹
مهر

واااااای من جوگیر شدم باز

یک عدد سایت یافتم...

از اونایی که وقتی نگاشون میکنم کل وجودم شاد میشه و دوست دارم همه شو درست کنم

پر ایده های قشنگ...

یعنی الان فقط منتظر یه وقت خالی می باشم تا همه رو امتحان کنم :)

خیلی نانازن

فردا میرم دیار خودم... شهر خودم... اما میترسم...از روبه رو شدن با یه سری افراد... میدونم که اگه ببینمشون کل هفته م خراب میشه....

موندم چی پیش میاد...

تا جمعه وبلاگو آپ نمیکنم...شنبه هم دوتا امتحان دارم درنتیجه همون شنبه بعد مدرسه میام 

میدونم دلتون برام تنگ میشه ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کنین :) مجبــــــــــورین میفهمی؟؟؟ مجبـــــور :))))  

ادامه مطلب چندتا از اون عکسایی که میخوام رو اتاقم پیاده شون کنم میذارم 

دوس داشتین نگاه کنین

۲۷
مهر

کاش میشد که هر دختر و پسری یه دوست از جنس مخالف می داشتن...که بدون اینکه هیچ قصد و غرضی بهش داشته باشه اونو کمکش میکرد!

چه کمکی؟ عرض میکنم خدمتتون

بیشتر شکست های این روزامون بخاطر ضربه خوردن از طرف مقابله...اینکه نمیتونیم تشخیص بدیم طرف الان داره مخ میزنه؟ نخ میده؟ مظلوم نمایی میکنه ؟ راست میگه؟ حرف دلشه که داره میگه؟؟؟ 

اگه هرکس یه دونه دوست از جنس مخالف داشت...اوشون (همون دوسته ) میاد و خصوصیات جنس خودش رو در مواقع مختلف شرح میده...

به عبارت دیگه...فرض میکنیم اون دوستِ ، یک پسر باشه...بیاد و بگه که وقتی یه پسر بهت میگه من عاشقتم تا ابد...منظور واقعیش چیه؟

آقا پسرا امیدوارم جبهه نگیرین...بین ما دخترا هم خیلیا هستن که حرفاشون حرف دلشون نیست و فقط میخوان به اصطلاح مخ طرفو بزنن...

خلاصه میگم...کاش هرکس یه دوستی داشت جنس مخالفشو بهش میشناسوند (عجب فعلی شد.... )

بهله :)

۲۷
مهر

بیان اطلاعیه داده یه حقه اینترنتی اومده...که وبلاگا رو هک میکنه و کوکی هارو برمیداره...از همین جا اعلام میکنم: آهای جناب خواهشا به وبلاگ بنده کار نداشته باش حوصله ناسزا گفتن بهت رو ندارم...من اعصابم خط خطیه تو برو خط خطی هاتو یه جا دیگه بکش!

همه فهمیدن که من و نیلو با اون سه نفر (خانوم میکی ماوس => ) قهریم...تقصیر خودش بود میواست زیرآبی نره...خلاصه همه فهمیدن چون ما پارسال و پیارسال عامل شلوغی مدرسه و به گونه ای جزء اراذل بودیم...البته اراذل دو نوعن...اونایی که بی تربیتن...اونایی که با تربیتن///ینی ما :)

ما احترام رو کاملا حفظ میکنیم اما همزمان شیطونی هم داریم...به همین خاطر خیلی باهامون کاری ندارن...

اهای خانوم میکی ماوس (این لقبو نیلو بهش داده نمیدونم چرا :-؟ ) خیلی بده دوست 5-6 ساله تو بفروشی ها میدونستی؟

به قول نیلو کاش یکم حرفای آقای میم رو جدی میگرفتیم...

 

+ دندونام به سیمکشی هام عادت نکرده...درد میکنه =(

++ لعنت به اون لحظه ای که از خواب بیدار شی (ترجیحا با ویبره موبایل و ببینی شماره مامان باشه!!!) فک کنی که داره بهت اخطار میده که زیاد خوابیدی ...قطع کنی...یه نگاه به هوای اتاق بندازی...یه نگاه به ساعت!!! و اون لحظه س که شوکه میشی و جوری از خواب بلند میشی که سرت میخوره به دکور تختت! .... الان در خدمتتون هستم با سری که درد میکنه...و همچنان لود نشدم :) هی ری استارت میشم

++ خوشحالم که امروزم بالاخره تموم شد...روز سختی بود

۲۷
مهر

ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﺍﺯ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ 
ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﮕﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺳﺮﻡ
ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻦ
ﻫمﻪ ﭼﯽ ﻣﺎﻝ ﺷﻤﺎ 
ﺩﻧﯿﺎﺗﻮﻥ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ
ﻓﻘﻂ ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺗﻮ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ
ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ 
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽ
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﺕ ﻭ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ 
ﺗﺎ ﺣاﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﺖ ﺍﺯ
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﯿﺰ ﺑﺎﺷﻪ
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺑﺸﯿﻨﯽ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﺗﻮ ﺑﻐﻞﮐﻨﯽ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺮﻭﺭ ﮐﻨﯽ 
ﻭﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﯽ : 
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻣﺖ ﮔﺮﻡ ﺩﻧﯿﺎ 
ﻗﺸﻨﮓ ﻭﯾﺮﻭﻧﻢ ﮐﺮﺩﯼ 
ﺁﺏ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﮑﻮﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩ 
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ
ﺗﻮ اﻭﺝ ﺑﻐﺾ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻨﺪﯼ 
ﺗﺎ ﺍﮔﻪ گریت ﮔﺮﻓﺖ 
ﺑﻘﯿﻪ ﻓﮏ کنند ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺯﯾﺎﺩﻩ
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ
ﺻﺒﺢ ﺍﺯﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﺸﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﺑﺎﻟﺸﺘﺖ ﺍﺯ ﺍﺷﮑﺎﯼ ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺖ ﺧﯿﺲ ﺷﺪه
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ 
ﻭﺳﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻊ ﺑﺎﺷﯽ 
ﺍﻣﺎ ﻧﮕﺎﺕ ﻏﺮﻕ ﯾﻪ نقطه ﺑﺎشه 
ﺗﺎﺣﺎلا ﺷﺪﻩ 
ﺷﻨﯿﺪﻥ ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺮﺍﺕ ﺯﺟﺮﺁﻭﺭ
ﺑﺎﺷﻪ
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ
ﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺍﺷﮑﯽﮐﻨﻪ
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ
ﻭﺍﺳﻪ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ
ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﻣﺘﻮﺻﻞ ﺑﺸﯽ
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ....

۲۶
مهر

یه سریا هستن...

پروفایلشونو که نگاه میکنی میبینی همه ش فاز غمه...!

آخه یکی نیست بهشون بگه عزیزم چرا ناراحتی؟ فوقش یکی از اون آدمایی که اسباب بازیت بودن رو از دست دادی دیگه!

ببین... 

یادم نرفته اون موقع هایی رو که شب و روز آویزون بودی که با من باش! اما الان... حتی حاضر نیستی عذرخواهی هم کنی؟! هــــه

به قول تتل این تیکه هایی که بهم میندازی؟ خودم نوشتمشون رو کاغذ! آررره!

بهم میگفت برام مثل مورفین میمونی....فک کنم آنتی ژن های بدنش به مورفین حساس شدن که دیگه سراغی ازم نمیگیره

بچه که بودم خیلی دوس داشتم 17 سالم بشه...نمی دونم چرا

16 و 18 هم قبول نداشتما فقط میخواستم 17 سالم بشه...فیلم زیاد دیده بودم...دخترای 17 ساله توشون خیلی شاد بودن...رفتاراشون رو دوست داشتم...اما دو چیز رو فراموش کردم قبل از آرزو بهشون فکر کنم:

1 . اینکه اونا فیلم بودن!!! نه واقعیت

2 . و یادم رفت به این فکر کنم که اون فیلما مال اروپا و آمریکا بودن...نه ایران...

یادم نبود به این فکر کنم 17 ساله های ایران همه از دم دپرسن!یا یادم رفت به این فکر کنم میانگین سن اونایی که از خونه فرار میکنن 15 تا 20 ساله

یادم رفت به این فکر کنم که 17 ساله های ما انقدر درگیر دوستی با جنس مخالفن که روش زندگی کردن رو یادشون رفته!

الان 17 سالمه...و برخلاف رویاهای بچگیم ؛ این سن اصلا چیز خاصی نیست...یه عدده که فقط 365 روز واست کاربرد داره و بعدش...!

۲۶
مهر

سلام سلام

امروز کلی اتفاقای خنده دار افتاد....کلیییییییی خندیدیم

دینی داشتیم :) بعد این دبیر محترم ما اصلا بچه هارو یه جوووووری وارد فاز معنوی میکنه که عمرا بفهمیم از کجا وارد شدیم!

ایشون همیشه میفرمایند که گفتن "استعاذه" یا همون اعوذ بالله من الشیطان الرجیم قیمتش برابر خرید یک شتر () یعنی سه میلیون تومان میباشد

بهله :)))) و امروز یهو فرمود : خانومای محترم استعاذه برابر با سه میلیون و نیم میباشد!

یهو دوستم فاطمه (ملقب به شهریار نهفته) گفت : خانوم همرا با قیمت دلار بالا پایین میشه؟!

شانس اورد طرف نشنید وگرنه...!!! آره دیگه در جریانید! 

یه مورد دیگه...سر همین کلاس دینی...تست داشتیم...نیلو جانمان هم که کلا عادت داره این سوالو از تموم دبیرا میپرسه طبق معمول پرسید : با مداد میشه جواب بدیم؟!

فاطمه (شهریار نهفته) اندکی راست  راست (مدیونین اگه فک کنین منظورم چپ چپ بوده ) نگاش کرد گفت : آخـــــه بیــــــــــــــشعور....تست مگه فرقی هم میکنه با چی جواب بدی؟  این "بـیــــــشعور" رو خیلی قشنگ گفت نیلو خیلی شیک سکوت اختیار کرد و خودکارشو دراورد!

حالا مورد بعد...

مبحث زیست راجب دستگاه عصبی اینا بود... در این حین من یک سوال به مغز پر از سلول خاکستریم رسید

به این حالت  دستمو بردم بالا

سوالو پرسیدم : که کسایی که نخاعشون آسیب میبینه به دلیل همین آسیب نورون های پشتیه عایا؟!

سوال در این حد بود که دبیرمون چند ثانیه مکث کرد 

و اینجا بود که یکی از دانش آموزان قاشق چایخوری(یا همون خودشیرین  ) گفت : خب بخاطر اینه که تولید مثل نمیکنن دیگه 

قیافه دبیر به دلیل سه سال تلاش بی ثمرش 

بچه های کلاس 

و من =|

یهو دبیرمون ترکید...به معنای وااااقعی ها :))) ینی همه مون ذوق مرگ شدیم از خنده ش

بنده خدا اون دخترک شربت معده(همون قاشق چایخوری ....معادل خودشیرین...الان عمق فاجعه رو فهمیدید که چقدر خودشیرینه یا بیشتر توضیح بدم؟؟؟ ) بعله داشتم میفرمودم بنده خدا منظورش تقسیم سلولی بوده  که البته بازم ربطی نداشت 

هااا از امتحان فیزیک بگم...ذوقیدم وقتی فهمیدم برایند میدن الکتریکی های اول و دوم صفر میشه! با بدبختی به دستش آوردم :)))))

امروز ساعت 5 آزمون زمین شناسی دارم...به صورت اینترنتی...ساعت 5 جمع بشین تو وبلاگم کمکم کنین :))))) تقلب نه ها! کمک...! بعله ما از اون خونواده هاش نیستیم...

تا ساعت 5 اینجام...بنابراین همش پست میذارم ...

فعلناش

 

 

+++ بعدا نوشت (ساعت 5 و 15 دقیقه ) : آزمون اینترنتی زمین شناسی رو افتضاح دادم...کتاب جلو دستم باز بووووود ها اما از 200 نمره....با نهایت تاسف و تاثر باید بگم 110 شدم :)

۲۵
مهر

 

همینجوری خوشم اومد از این عکسه

+ امروز جمعه بود و دلگیر و پر از اعصاب خوردی

مرورگر کروم جدیدا هنگ میکنه! موزیلا هم نصف صفحه تبلیغه!

و من در اوج صبوری براتون پست میذارم

اینجا بلاگ دات آی آر است...صدای مرا از حرف دل می شنوید! آی لاو یو مای آدیِنسِز

واااای عاشق این شکلکا شدم چه گوگولی مگولین آدم دلش میخواد با کله بره تو صفحه

 

ووووووووووووووووووووویییییییییییییییییی

این شکلک که گذاشتم این بالاییه   منو یاد یه بنده خدایی تو لاین میندازه...عـــــاخِی به این میگفت همون شکلکه که مظلوم وایمیسه :)))

سرده هوا... دستام یخ زده :)

برای امتحان فردا آماده م ولی میترسم...امیدوارم نمره کامل بگیرم

از همین تریبون اعلام میکنم : نیلو اون امانتی هایی که قرار بود برام درست کنی یادت نره

امیدوارم همیشه لبتون مثل این باشه

۲۵
مهر

سلامی به خنکی هوا بعد از بارون :)

امتحان ادبیات داریم حس ادبیم زیاد شده به دل نگیرید :))))

دو روزه هی میخوام با آقای فامیل که از خودم 2 سال کوچیکتره بریم دوچرخه سواری هی هوا بارونی میشه نمیشه بریم!

ایشالله پنج شنبه هفته بعد

نمیدونم چرا واسه تاسوعا عاشورا ذوق دارم! 

از اینکه میخوام چادر بپوشم یا اینکه قراره بریم شهرستان یا اینکه قراره یه سری افراد رو ببینم...یا شایدم واقعا دلم برا گریه کردن و لباس مشکی تنگ شده...نمیدونم

دلم یه تغییر حسابی میخواد...از این رو به اون رو...البته تغییر خوب!

بازم میام مینویسم 

۲۳
مهر

جاتون بسی خالی...

اینجا هوا بارونیه!

در واقع بس نا جوانمرانه دونفره است!!!

واقعا دلم میخواد بدونم چه رابطه ای بین بارون و ترافیک وجود داره؟!

نیم ساعت تو ترافیک بودم تا به مطب رسیدم =|

امروز پلاک های ارتودنسی رو گذاشتم...تحملش یکم سخته!

اینا به کنار دکتر محترم با منشیش بحثش شده بود سر من خالی نمود =|

خلاصه میکنم

دلم برای محرم تنگ شده

۲۲
مهر

این روزها بسی سرم شلوغ است...

دلم یه تحقیق پر از چالش میخواد...جوری که حسابی درگیرش شم و به نتیجه هم برسم...

اول رفتم سراغ برمودا...اما هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ فیزیولوژی کششِ اطلاعاتش رو ندارم! مبحث سنگینیه!

اما موضوعی که به شدت درموردش مشتاقم :

آزمایش آقای ایموتو بر روی مولکول آب

قبلا از طریق فیلم آناهیتا راجب این موضوع اطلاعات کمی داشتم....برام جالب بود اما الان یکم پیشرفته تر از قبل راجبش فکر میکنم

اگه لینک بالا رو مشاهده کنید...کمی اطلاعات به دستتون میرسه!

مثلا...ایشون با دستگاه مخصوصی آب های نواحی مختلف رو منجمد کردن و همزمان ازشون عکس انداختن!

اینکه به این نتیجه رسیدن که افکار مردم روی مولکول و شکل بلورهای آب تاثیر میذاره خیلی قشنگه...

شدیدا دلم میخواد اطلاعات بیشتری راجبش به دست بیارم...برای موفقیتم دعا کنید :)

۱۹
مهر

این دکلمه کوتاه رو گوش کنید...خیلی قشنگه...من از بچگی دوسش داشتم!

اون موقع که هیچی از عشق نمی فهمیدم...تا همین الان که عشق برام نفرت شده!

웃❤유

از همون موقع تا الان تموم کلماتش تو ذهنم بوده و هست!

حتما دانلود کنید حجمش خیلی کمه اما ارزش داره

متنش هم توی ادامه مطلب میذارم براتون

شکلات

۱۹
مهر

میگذرد این روزها...

چقدر این آهنگ آرمین رو دوست دارم 3>

من هنوزم تو فکرتم یه سره
فقط امیدوارم این روزا بگذره
میدونم حال تو بدون من بهتره
چی میشد معرفت داشتی تو یه ذره...

نگو که حالا  حال ِ جفتمون یکیه
تو الان کردی به کس دیگه تکیه
تو سرم پُر از مشغله فکریه
که چرا اصلا دوست داشتن این شکلیه
چرا اصلا هیکشی باهات رو راست نیست
اونهمه صداقتت با من کو راستی
چرا هرکس که بازم دم از عشق میزنه تو نمیتونه تا تهش پای اون وایسی

 

اینجا مخصوصا:


منو گذاشتی و رفتی ، بگو چرا؟
واسه اینکه عشق و حالت بیشتر باشه به راه؟
حال و روز منه ساده رو نگاه
موندم تنها با یه عالمه چرا
ببین یه چیزیو حالا دارم بهت میگم
من سیاهی رو ، توی دلت دیدم


اونم یه روزی میکنه تورو ولت بی رحم
میگی دوستم داری ؟ باشه بهش میگم
(هــــه)

 

این روزام فقط با درس خوندن می گذره...درس =+ آهنگ!

امیدوارم لااقل ترم اول رو نمره های خوبی بگیرم...اگه مثل پارسال بشه کههههه دیگه هیچی :)

جدیدا خنده هامون خیلی زیاد شده با نیلو...به همه چی می خندیم...همه چی!

امیدوارم خنده هامون همیشه بمونه...همیشه ی همیشه!

۱۵
مهر

خداوندااااا آخه سوتی تا چه حد؟!!!

شما یه همایش رو تصور کنین که جمع خیلی جدی باشه...اکثرا رنگ تیره و یا چادری باشن

اون وقت من.. خیلی شیک و مجلسی خوش و خرم با مانتوی سبزآبی و آستینای تازده و دستبند و شال و اینا رفتم تو اون همایش!!!

سعی نمودم به رو خودم نیارم و پرستیژ خودم رو حفظ کنم

اینا به کناااااار آخه یکی نیست بگه زینب کوووری نمیبینی جلوت پله هست؟! چشمتون روز بد نبینه قشنگ ضایع گشتم...یه جوووووری رو پله ولو شدم مجری بنده خدا یه دقه مکث کرد :">

هیچی دیگه حالا مگه خنده م بند میومد؟! رفته بودم رو ویبره ;D

و امروز به این نتیجه رسیدم که دیگه هیچ وقت با پرستیژ راه نرم =)

خوشحالم که فردا زیاد درس نداریم

جدیدا عاشق آهنگ جاده یک طرفه- مرتضی پاشایی شدم...مخصوصا اون قسمتش که میگه :

" میدونی...حالم این روزا...بدتر از همه س...آخه هرکی رسید دل ساده ی من رو  شڪست ...قول بده که تو... از پیشم نری...واسه من  عاشقے  دیگه جاده ی یــڪ طر؋ــہ  س...میمیرم بری...آخرین دفعه س! "

 

خوش باشید ◕‿◕

۱۴
مهر

سلامی بازم :)

خوبین؟ خوشین؟

من که عاااالی ام خخخخخ =) فکم پیاده شد

بیخیال چیزی نمیگم الان پیش خودتون میگین این دیگه چه دختریه که رشته ش تجربیه و از دندون پزشکی و دندون کشیدن میترسه :) بگین عاقا بگین حقیقته دیگه من که خجالت نمیکشم هرکسی از یه چیزی میترسه =)))

مزاحمم رو خیلی شیک پروندمش :))) آخیش زندگی چه خوبه

بچه های سال سوم رو امروز با بچه های دوم بردن اردوی راهیان نور

یادش بخیر مام پارسال رفتیم چه حااااالی داد

البته ما رفتیم جنوب ولی امسال منطقه غرب بود!

خلاصه قرار بود اونایی که میرن زود تعطیل شن برن خونه که ساعت 3 برگردن

من و نیلو که قرار نبود بریم خوش و خرم زنگ تفریح رفتیم پایین کلی خندیدیم...ینی خندیدیم هااااا خیلی !

زنگ تموم شد رفتیم بالا دیدیم عــــــه بچه ها کوشن؟!

فقط کیف من و نیلو اونجا تک و تنها و غریب مونده بود :ِD

خلاصه که اون زنگ رو موندیم تو حیاط که البته کلی خوشید...خاطرات رو مرور می نمودیم...بچه بازی هامون کم عقلی هامون و چقدر بهشون خندیدیم

و دوتایی به این نتیجه رسیدیم که زندگی مون چقدر زود گذشت! خیلی زود...

امروز به نگرانی هام یه دونه دیگه هم اضافه شد...داداشم!

البت داداش خودم نیست ولی خب داداشمه :)

از ته دل آرزو میکنم مشکلی که هست راجبش حل بشه...

 

این عکسه خیلی گویای جامعه امروزمون هست نه؟ همه زیرآبی میرن...و فکر میکنن کسی ندیدتشون

 از هـــᓄـین تریبون اعلاـᓄ ᓄـیڪنـᓄ عزیزᓄ بالاـᓘـرهـ ڪهـ چی؟یهـ روز توے یڪ نـᓆـطهـ از این زᓄـین بهـ هـــᓄ ᓄـیرωـیـᓄـ...اون ᓄـوᓆـع ωـت ڪهـ زل ᓄـیزنـᓄ تو چشـᓄـت و هـــᓄـین برات ڪاـᓅـیهــ! 

۱۳
مهر

یه سری وبلاگ هارو که می بینم... بازدید کننده هاشون خیلی بالاس...یهو دلم میخواد :)

حس خوبیه اینکه بدونی چند نفر توی دنیای مجازی هواتو دارن

یادش بخیر اون زمانی که LINE و WECHAT داشتم...پست گذاشتن ها...کامنت هایی که دوستای مجازیم برام میذاشتن...و چقدر دلم خوش بود به بودن شون..اما با برکناری موبایل نازنینم دوستای مجازی هم پرید =)

웃 유

خیلیا بهم میگن آدم شادی هستی ... شاید باشم شاید نباشم!

صادقانه بگم توی اوج ناراحتیم یه چیزی که حتی شاید برا بقیه خنده دار نباشه میتونه باعث شه کلی بخندم :)

اما وای به اون روزی که تموم خاطره ها و غصه ها یهو بهم هجوم بیارن...

مثل خیلی از آدما سره هیچ کس خالی نمیکنم!

میریزم تو خودم...یا نهایتا همه رو توی چند جمله تایپ میکنم و SEND ... 

یه جمله خوندم خیلی بهم چسبید...ینی قشنگ به دلم نشست :

کل عمرمون دپرس هستیم ولی تو اعلامیه مون می نویسن شادروان!

۱۳
مهر

دوباره سلام

خیلی مسخره ست توی خواب شیرین باشی...یهو یه صدای وحشتناکی توی گوشت پخش شه...چشماتو باز میکنی ولی پنج دقیقه طول میکشه تا ری استارت شی و بفهمی قضیه چیه!

 خلاصه وقتی روشن شدی میفهمی عــــه گوشیت داره زنگ میخوره و اون صدای وحشتناک هم ویبره ی گوشیت بود!!!

اولش خوشحال میشی با خودت میگی یعنی کی به یادت بوده و بهت زنگ زده؟

یه لحظه تموم آدمایی که دلت میخواست بهت زنگ بزنن رو توی ذهنت مرور میکنی...شاید روی یکی دوتا از اسم ها چند ثانیه مکث کنی

تا تو بخوای به خودت بیای ویبره ی گوشیت قطع میشه...

تصمیم میگیری به ادامه خواب نازنینت برسی که دوباره صدای ویبره پخش میشه =|

با ذوق صفحه گوشی رو نگاه میکنی...یهو تموم تصوراتت روی سرت خراب میشه

عـــاخه آدم حسابی انگیزه ت از مزاحمت چیه؟! =|

خو تو نمیگی روز تعطیل من دلم میخواد تا 12 بخوابم؟ =|

خسته م میفهــــــمی خسته =)

دو سه روزی میشه یکی مزاحمم میشه...نمیشناسمش ولی یه حدس هایی میزنم!

دلم میخواد حدسه اولم درست باشه :D

درگیر پروژه های فتوشاپ داداشمم... کلاسشو اون رفته من باید مشق هاشو انجام بدم خخخخخخ :)

فردا امتحان ندارم ولی همینجوری هوس کردم درسای روزای بعدم رو بخونم...نمی دونم چرا انقد برای امسال ذوق دارم

برا وبلاگ هم ذوق دارم...دوس دارم همش بنویسم :)

۱۲
مهر

نه اسمش عشـــــــق است

نه علاقه

نه حتی عادت...

حمـــــــــــاقـــــــــت محض است...

عاشق کسی باشی که دلــــش با تو نیست!

 

راس میگه ها...وقتی بارون میاد تنهایی هم میتونی ازش لذت ببری

فراموش کن که توی یه بازه زمانی وقتی بارون میومد "هوای دونفره" توی ذهنت میومد...بهش SMS میدادی و میگفتی ببین هوا چه دو نفره ست...

فراموش کن یه زمانی همه ی فکرهات دونفره بود!

تنهایی هم میشه زندگی کرد

میشه لذت برد

۱۲
مهر

امروز یه چیز خیلی باحال فهمیدم....

مطمئنا کلمه ی "زهرمار" رو زیاد شنیدین...

خیلی ها ناراحت میشن...خب آره شاید حرف خوبی نباشه

اما بیاین از یه دیدگاه دیگه نگاه کنیم...

زهر مار سرشار از عنصر پتاسیم می باشد!

پتاسیم که فحش نیست؟ هست؟ =))))))

بیاین از این به بعد به جای به کار بردن این کلمه نا به هنجار از کلمه "پتاسیم" استفاده کنیم : )

هم قشنگ تره هم فحش نیست هم کسی نمیفهمه

بعدازظهر رفتم دندونپزشکی...به کسی نگین ها ولی شدیدا می ترسم!

آقای دکتر حسابی به دلم نشست...بهش میخورد مهربون باشه...قراره دندونامو ارتودنسی کنم..ایشون هم لطف کرد و گفت دوتا از دندونای بالاتو باید بکشی =|

خدا اخه من چیکار کنم

دوشنبه اولین جلسه رسمی دندون پزشکیه

یا خدا رحم کن : ))))

۱۲
مهر
سلام عرض مینمویم
زینب هستم
ملقب به زیزی...
گاهی زیزی گولو...گاهی زینبی! هرکی هرچی دلش میخواد میگه... من خودم به صورت غیر ارادی میفهمم منظورشون منم :)
دیدین آدم یوهو جوگیر میشه یه کاری بکنه؟ الان من در اون حالتم...برای هزارمین بار جوگیر گشتم وبلاگ بنویسم...
سال سوم استم...نهایی...و بسی ر فکر درس و کنکور
اما خب بعضی وقتا به این نیاز دارم که بنویسم...از همه چیز بگم و خودمو خالی کنم...
و نیلو دوس جونی عزیزم با وبلاگ نویسیش این ایده رو توی ذهن منم نهاد :)
برادر گرام که شهریور عروسیش بود و قرار بود نزدیک خونه ما خونه داشته باشن یوهو تغییر جهت دادن و رفتن به سوی تهران.. بسی سخت می باشد جدایی ازش...بسی بهش وابسته ام
اما طبق معمول همیشه کسی از حس درونیم باخبر نمیشه...
از گوشی نازنینم دل کندم :/ هم اکنون یک عدد گوشی ساده دار می باشم =)
اصن این صدای تق تق SmS یه حس خوبی به آدم میده به قول نیلو
از چه بگویم...مممم از مدرسه...اینکه دبیرامون فقط دو الی سه تا از پارسالیا موندن...بقیه جدیدن...وای دبیر زمین شناسی که عالیه :D من عاشقشم به شخصه
نمیدونم من اینجور حس میکنم یا واقعا درسای امسال آسون شده؟ :-؟
حالا این جمله رو که گفتم اگه از فردا گند نزدم به همه چی =)
البت فردا که عیده تعطیله...عیدتونم مبارک...هرچند که وبلاگم هنوز هیچ خواننده ای نداره ولی خو بعدا که خوندین خلاصه من تبریک گفتم :)))